- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات پایان ماه رمضانی با خداوند کریم
عطـر بهار از سر کـوه و کـمر گذشت پـروانـهوار آمـد و پـروانـهتـر گـذشـت آبـیتــر از زلالـی تــرتـیـلهـا رسـیــد جاریتر از طنین دعـای سحـر گذشت پیمانههای لب به لب از تشنگی کجاست؟ دورِ شکـسـتهحـالی چـشـمانِ تر گذشت من زندهام به شادی این دست خاطرات من زندهام به گرمی اینگونه سرگذشت کو آسمان؟ کجاست رهایی؟ کجاست ماه؟ دردا دو روز عمر که بیبالو پر گذشت زُل میزنـد به لحـظۀ دلـتـنگی غـروب نخلی که روزگار بر او بیثـمر گذشت یک مصرع است و قصۀ هر سالۀ من است: در خواب بودم و رمضان بیخبر گذشت خوش باد حال آنکه در این ماه زنده شد خوش باد حال آنکه در این ماه درگذشت
: امتیاز
|
مناجات پایان ماه رمضانی با خداوند کریم
تن از تو گرفتهست شکوفایی و جان هم آری تن و جان از تو شکوفاست، جهان هم مشـغـول تو بودند در این مـاه دلانگـیز تنهـا نه فـقـط عـابـد و زاهـد، دگران هم امـا نـتـوانـسـت کـه از خــوابِ زمــانــه بـیـدار کـنـد جــان مـرا بـانـگِ اذان هـم سرگرم خود آنگونهام ای دوست که چندیست جـاری نـشـده نـام تو حـتی به زبـان هم از چشمۀ رحمت که روان بود در این ماه لب تشنگیاش ماند برای من و آنهم... هـر گـاه نـشـسـتـم وسـط روضــۀ سـقــا شرمنده شدم از خود و از سینهزنان هم تا خـواستم اینبـار بـیایم به خودم، رفت از دستِ منِ سر به هوا، این رمضان هم
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند کریم و توسل به اهل بیت علیهم السلام
باز کن در به روی سـائل هجـراندیده ایـن مـنـم، بـنـدۀ آلــودۀ خُــسـراندیــده پـاک کن اشک مرا وُ بغـلـم کن یا رب عبد سرخورده محبت ز کـریمان دیده! دستم از دست تو وا شد که چنین گم شدهام آنقَـدَر حـادثـه این کـودک گـریان دیده نَفسِ سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم چهکسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟! چشمپوشی ز خطا، مسلک اهل کرم است هرچه بد کرده گدا باز هم احـسان دیده غرق عصیان شده بودیم، که زهرا آمد شیعـه از چـادر او خِـیر، فـراوان دیده گرچه گیریم، رضا ضامن ما خواهد شد لطفهـا نوکـر از آقـای خـراسـان دیده زیر و رو کن دل آلودۀ ما را، به علی ذکــر او را لـب مــا آیــۀ قـــرآن دیــده پـای مـا را بـکـشـانـید به درگـاهِ نجـف این گـدا بـنـدگـیاش را دمِ ایـوان دیـده لحـد آخـر ما دسـت امـیـر نـجـف است دفـن مـا را خودِ شاهـنـشهِ خـوبان دیده بیقـراریم، به ما رزق حـرم را بدهـید نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده کهـنـه پیـراهـن او دست حـرامی افـتاد خواهری جسم پُر از نیزۀ عـریان دیده
: امتیاز
|
روز قدس و محکومیت جنایات رژیم اشغالگر صهیونیسم
به زعم خویش تا پایان دنیا زنده میماند ولی این شب، فقط تا صبح فردا زنده میماند برای قدس خوابی دیدهاند ابلیسها، امّا به رغم این همه کابوس، رؤیا زنده میماند میان باد و باران، سیل و طوفان، ترکش و موشک دلم قرص است این سروِ شکیبا زنده میماند تمام کودکان را هم اگر کشتند باکی نیست برای کشتن فرعون، موسی زنده میماند اگر مکر خدا مکر است، خواهی دید ای شیطان! یهودا میشود مصلوب و عیسی زنده میماند فرو میپاشد آری هیبت پوشالی صهیون کماکان غیرت طوفان الاقصی زنده میماند شهادت را نمیفهمند، کورند و نمیبینند فلسطین دم به دم میمیرد امّا زنده میماند به قعر گور خواهد بُرد ابلیس آرزویش را بر اوج قلّهها «اِنّا فَتَحنا» زنده میماند
: امتیاز
|
روز قدس و محکومیت جنایات رژیم اشغالگر صهیونیسم
هميـشـه بـازی دنـيـا هـمـين نـمیمـاند بساط غصب در آن سرزمين نمیماند به خويش آمده دنيا، زمان بيداریست اسير جهل، جهان بيـش ازين نمیماند زمين، به گفتۀ قرآن؛ كه نيست غير از حق هميـشه در كـف مستـكـبـرين نمیماند برای عـبـرت دنـيا نـوشـتـه شد تاريخ چنان نمـانـده و هرگز چـنـين نمیماند هزار زخـم به فـرمـانـدهان اگر بـزنند چه باک؟ قـافـلـه بیجـانـشـين نمیماند به مادری كه جوانش شهيد گشته، قسم كه شهر قدس، يهـودینـشـين نمیماند نگاه كن كه جهان، يکصدا فلسطين است امام گـفـته و حـرفـش زمين نـمیمـاند
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند کریم
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست اقرار میکـنم که دلم سر به راه نیست «یَا أکرمَ مَنِ اعتذره...» دست خالیام در کولـهبـار زندگیام جـز گـناه نیست امــا هــنـوز بـوی خــدا مـیدهــد دلــم یعنی هـنوز پیـش تو رویم سـیاه نیست آغـوش بـاز کن که به دنـیا نـشان دهم چشمان خـیس و ملتـمسم بیپـناه نیست رسـوا مـکـن نـگـاه مـرا و نـشـان بـده دلبـستـگی به رحـمت تو اشتـباه نیست آرامــشِ هـمــیـشـۀ آشــوبهــای مـن! جز تو کسی به بغض سکوتم گواه نیست از من مخـواه صبـر کـنم در فـراق تو از من مخواه طاقت دوری، مخواه؛ نیست
: امتیاز
|
مناجات با خداوند کریم و توسل به سیدالشهدا علیهالسلام
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم حرارتی است قدیمی که در دلم دارم اگرچه دستِ تهـی دارم و گـدا طبعـم دلِ شکستۀ خود را که دستِ کم دارم میان نـامۀ من خـالی است از خـوبی گناه و جـرم و خطا را همه رقم دارم مرا به حُرمتِ موسی الرضاست میبخشید خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم به امرِ حضرت سلطان، حسین میگویم به لطف فـاطـمه ارباب محـترم دارم حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد مرا ببخش، فـقـط اشک تـازهدم دارم نشد که زائـر کـرب و بلا شوم، باشد دلم خـوش است میان دلـم حـرم دارم برات کرب وبلایم به دست عباس است دوبـاره مُـلـتــمـس دامـنِ عــلـمــدارم
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند کریم
در بـسـته بود اما، در را کریم وا کرد از بس گدا بر این در، هر شب خدا خدا کرد با یاکریم و یارب، حاجت گرفت سائل از بس نشست اینجا، از بسکه پا به پا کرد مولا به عبد رو داد، تا بنده رو نگـیرد بنـده فـقـط جـفا و، مولا فـقـط وفـا کرد دست مرا گرفت و، با خود به خانهاش بُرد او این غریبه را هم، با خویش آشنا کرد رو راست باشم اصلاً، خیلی به ما بها داد بیقـیمتیم و ما را، با اشک پُر بها کرد از او مـدام دعـوت، از ما نشد اجـابت بیاعـتـنا شـدیم و، او بـاز اعـتـنا کـرد با او وفـا نکـردیم، او را صدا نکـردیم با این وجود ما را، راهی به کربلا کرد ما را به هـیأت آورد، بین رعیت آورد ارباب دید ما را، در را دوباره وا کرد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند کریم
کابوس نیست اینکه من از خود فراریام عـیـنِ خـودِ عـذاب شـده بـیقـراریام لبتـشـنهتر ز بوتۀ خشکـیده در کویر چـشـم انـتـظـار بـارش ابـر بـهـاریام در شأن کـبریـایی تو نیست ای لطیف راضی شوی که خلق ببینند خواریام تو مـهـربـانتـریـنی و والاتـر از همه بگذر ز من! به حقِّ همین اشکِ جاریام آنی مـرا رهـا کـنـی از دست رفـتـهام محبوب من! به دست چه کس میسپاریام؟ با آنکه در گـناه و بدی غوطهور شدم من حاضرم قسم بخورم دوست داریام ای یارِ آنکه جز تو ندارد رفیق و یار میخـواهم از تو با همۀ شرمـساریام لا یـمکـن الـفـرار... مبادا خـدای من! یک آن مرا به حال خودم واگـذاریام
: امتیاز
|
افتتاح کانال سایت آستان وصال در ایتا
با عنایت به درخواست های تعدادی از کاربران عزیز؛ در پاسخ به این اوامر و همچنین جهت تسهیل بهتر برای کاربران؛ کانال سایت در ایتا ایجاد گردید، دوستانی که تمایل دارند عضو کانال باشند در همین جا کلیک نموده و یا از طریق لینک زیر وارد کانال شده و عضو شوند لطفا با نشر و تبلیغ لینک این کانال؛ شما نیز در این خدمت به آستان اهل بیت سهیم باشد
: امتیاز
|
مناجات با خدا و روضۀ سیدالشهدا علیهالسلام
هر کجا جا مـانده بودم آمدی دنبال من بیـشـتر از مـادری دلـواپـس احوال من با خـجـالـت آمدم یا رب به مهـمانی تو آمـدی با روی بـاز اما به استـقـبال من تو رفیق نا رفـیقی مثل من هم میشوی گرچه ذاتا بینیازی از من و امثال من طاقت آتش ندارد این بدن یا رب ببخش حال و روزم را ببین و رحم کن بر حال من گرچه نعمتهای خود را خرج من کردی ولی خرج راه تو نشد یکبار هم امـوال من گرچه ممکن نیست اما کاش در روز حساب در شلوغی گم شود پـرونده اعـمال من بی علی یک دم نمیمانم خدایا در بهشت کل نعمتهای جنت هم که باشد مال من گر حسین از ما گنهکاران شفاعت میکند پس میارزد تا بسوزد مثل فطرس بال من ای خدای کعبه و ششگوشه قسمت میکنی؟ کربلا و مکه باشد روزی هر سال من؟ آروز دارم بـیـام کـربـلایت یـا حـسـیـن تـا ابـد دورت بگـردم کـعـبـه آمـال من دخـترت شام غـریبان گـفت بابا بعد تو رفت غارت گوشوار و سرمه و خلخال من
: امتیاز
|
مناجات با خدا و روضۀ سیدالشهدا علیهالسلام
گرچه همیشه رازم، پیش تو برملا بود نَشکَن دل کسی که، کارش خدا خدا بود شرمندهام به قـرآن، خیلی خراب کردم ویرانۀ دل من، یک روز خوشنما بود ظرفِ پُر از تَرَک را، نقداً خودت خریدی قـلب شکـسـتۀ من، با اینکه بیبهـا بود دست از تو تا کشیدم، دنیا کِـشیدهام زد عاشق بدون معشوق، سهمش فقط بلا بود تا گوشهای نشستم، پیشم نشـستی انگار پس راه اصلی وصل، در کُنج انزوا بود حتّی نگفتهای کیست، من را بغل گرفتی بخشایشت همیشه، بیچون و بیچرا بود چادر نماز زهرا، مصداق یا مُجیر است در اوج بیپـنـاهی، مـادر پـنـاه مـا بود آب و غذای ما را، شخصِ حسن رسانده رزق از کریم خوردن، خوشبختی گدا بود بیچـارهام، به حَـقِّ حـیدر، اِلهی العـفـو مُهر قبولی من، در دستِ مرتضی بود نوکر دلش گرفته، دلتنگیاش حسین است ای کاش روزیِ ما، امـسال کـربلا بود افطارِ تشنهلبها، اشک است، اشک روضه یاد همان لـبی که، پامـالِ چکـمهها بود کهنهحصیرِ دِه هم، جـمعش نکـرد آخر آن جسمِ قطعه قطعه، از بس جدا جدا بود
: امتیاز
|
مناجات شب قدری با خدا و روضۀ سیدالشهدا علیهالسلام
تو چـنانی که منم شـیـفـتـه و دربهدرت نظـری کن که بیـایم نـظری در نظرت هر چه دیدی طـمعِ بیـشـتر و بیـشـتـرم بـاز دیـدم کــرمِ بـیـشـتـر و بـیـشـتـرت این همه جرم و خطا کردهام و در عجبم نشد اصلاً که مجـازات شوم با تـشرت کیستم؟! این همه تحویل مَگـیرم که منم بندۀ عاصی و رسوا شده و خـیرهسرت شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف بـودهام در هـمۀ عـمر فـقـط دردسـرت لطف کردی و رساندی منِ تنها شده را به مناجـات ابوحـمزه و فـیض سحـرت قَـسـَمت میدهـم امـشـب بِـعـَلـیٍ بِـعـَلـی قَـسَمت مـیدهـم آری، قـسـم مُـعـتـبرت ثمر خلقت هستیست در انگـور نجـف بچشان بر لب من، جُرعهای از این ثمرت گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت گفتم اصلاً چه زمان یاد حُـسین ت باشم گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت گفتمت تشنه که گشتم چهکنم یادِ غـمش گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان تَرَت گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود گفتی از تشنهلبِ در دل خون غوطه ورت گفتم اصلاً چه شده خـم شده آقا کـمرش گفتی ایکاش نبـیـنی غم و داغ پـسرت کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت
: امتیاز
|
مناجات شب قدری با خدا و روضۀ امیرالمؤمنین علیهالسلام
ای به سویت دل هجران زدۀ ما نگران کوی وصل تو بود مقصد خونین جگران در شب قدر، شب راز و نیاز ملکوت نـالـه دارنـد به درگـاه خـدا مـنـتـظران اینهمه سوخته دل در سفر کوی توأند شوق دیـدار تو دارند همه هـمـسـفران جاده در جاده نشـستیم که هنگام عبور بنـشـیـند ز تو گردی به رخ رهگذران بگـذارید رقـیـبان هـمگی طـعـنه زنـند حال ما را که نـدانـند، ز ما بیخـبران باکی از دیـدۀ غـفلت زدۀ دشمن نیست چون به جایی نرسد دیدۀ کـوتهنـظران با تو مـا هـمـسـفـر کـوفـۀ دردیـم هـمه تا بسوزیم به حال همه خونین جگران شد دوتا فرق علی در دل محراب دعا میرود نالۀ هستی ز کران تا به کران میکـشـد آه ز انــدوه پــدر دخــتــر او آه او شعـله زند، شعـله به جان دگران یک طرف نالهزنان در غم او دخترهاش یک طرف اشک فشانند ز ماتم پسران «یاسر» از چشم مخواه این که نجوشد اشکش میشود داغ در اندوه عـلی پـردهدران
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دردا که از دیار شما رخت بسته است مردی که روزگار، دلش را شکسته است بعد از عـلی، شرافت و ایمان یتـیم شد زنجـیرِ اسـتوار عـدالت گسـسـته است اقرار میکند که چون او را ندیده است دنیا که بر فـضایل او چـشم بسته است زینپس به شانۀ چه کسی تکیه میدهد دنیا که از هجوم ستم، سخت خسته است بعد از علی، جهان به تباهی سلام کرد بیآفـتابِ او، به سـیاهی نـشـسـته است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
کی میشـود شـبـیـهِ تو پـیدا؟ علی علی بعد از تو خاک بر سر دنـیا، علی علی دستِ حق و زبانِ حق و چشمِ حق، بهحق آئـیــنـۀ خـدای تــعــالـی، عــلـی عــلـی نامـت دوای درد و کـلامـت شـفـای دل استـادِ ذو فـنـونِ مـسـیـحـا، عـلـی عـلی شاهینِ تـیـز بـیـنِ تـرازوی خـیر و شر فرمانروای مـحـشـرِ کـبری، علی علی پیرِ خرد بـدایـه به نـامِ تو کرد و گفت: حقِّ مـبـرهـن است هـمـانا عـلی، عـلی آموزگارِ عـشـق گـریـبان درید و گفت: دردا و حـسـرتـا و دریـغـا عـلی، عـلی شیخان و زاهـدان و فـقـیهان و مـفـتیان حق حق عـلی علی، یا مـولا علی علی یک شمّه از کلامِ تو شد چشمه، موج موج یک چشمه از سکوتِ تو دریا، علی علی دنیا هـنـوز نــام تـو را مـیبَــرد مــدام دنیا هـنـوز مـحـو تـمـاشـا: عـلی، عـلی دنیا هنوز تـشنۀ شـمـشـیرِ عـدلِ توست آن تـلختـرْ شـرابِ گـوارا، عـلـی عـلـی دیگر علی ندید به خود خاک و، دید اگر پیش از تو بود حضرت زهرا علی، علی یکچند بود حـضـرت زهـرا انـیس تو یکعمر... آه، تـنـهـا تـنـهـا عـلی عـلی دستِ عـقـیل سوخت که گـویند دشمنان «با دوست هم نکرد مدارا علی»، علی گفتیم «در نمازش...» گفتند «در نماز؟ او هم نماز میخواند آیا؟ علی؟ علی؟» یاران و زهرِ غَدر، شیاطین و تیغِ کین ای زخـمخـورده از هـمۀ ما، علی علی بیراهه است و ظلمت، بیراهه است و ظلم بانگی بزن به خـیل رعـایـا، علی علی ما ماندهایم و معرکه، ما مـاندهایم و تیغ ما ماندهایم و صف به صف اعدا، علی علی من با زبـان خـاک چگونه بخـوانـمـت؟ بـالانـشـیــنِ عــالـمِ بـالا، عــلـی عــلـی دنیای بـیتـو تـودۀ خـاکـیست بـیخـدا بعد از تو خاک بر سرِ دنـیا، علی علی تنها، غـریـب، تـنـهـا، حـتـی مـیـانِ مـا حتی در این مـراسـمِ احـیـا، عـلی علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای علی مرتضی! تو مظهر ذات خدایی ما سِوَی اللّهاند ظلّ تو، تو ظلّ کبریایی غیب مطلق شد زِ مشکاتِ رُخَت بی پرده ظاهر آری ای مِرآت ایزد! پای تا سر حقنمایی عقل چون سنجد مدیحت؟ زان که تو عین مدیحی فهم چون گوید ثنایت؟ زان که تو عین ثنایی هم تو اوّل، هم تو آخر، هم تو باطن، هم تو ظاهر هم تو غالب، هم تو قاهر؛ مُبتَدا و مُنتهایی سالکان حقطلب را در طریقت دستگیری عارفانِ رازدان را در حـقیقت پیشوایی بی کسان را مُستجاری، بی قراران را قراری بیدلان را غمگساری، دردمندان را دوایی جوهر عدلی و احسان، معدن علمی و ایمان منـبع نـوری و برهـان، پـادشاه لافـتایی جُز تو نگْشاید دگر کس عُقَده از کار خلایق در جهان تنها تو ای دست خدا مشکلگشایی در نماز از مرحمت انگشتری دادی به سائل تو ولی مـؤمـنـین شاها به نَـصِّ اِنّـمایی مخزن اسرار مکـنونی و گنجور حقایق قَدْر بخشای قَدَر، فرمانده حکـم قضایی محرم اسرار غیبی در مقامِ «لی مَعَ اللّه» هـمـنـشـین احـمـد مُخـتار در بزم دنایی قطرهام من قطره آخر وسعت دریا چه سنجد؟ تُو یمِ فضل و محیط جود و دریای سخایی
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام قبل از شهادت
زینب کـنـار لالـه پـرپـر صبـور باش در داغ بـالهـای کـبـوتر صبـور باش من میروم شبـانه غـریـبـانـه دخـتـرم بر سوز این غریبی حیدر صبور باش ایـنـجـا هـنـوز اول راه اسـت دخـتـرم زینب کـنار تـشت بـرادر صبور باش مانـند کـوه بـاش و کـنار حـسـین خود در اضطراب لحظۀ آخـر صبور باش تو عـزّت قـبـیـلهای ای دخـت فـاطـمه دخـتر کـنار پـیـکـر اکـبر صبور باش تقدیرِ هرچه نام علی، تیغ در گلوست آرام باش و با دل اصغـر صبور باش ای خـواهـر دلاور ســردار عـلـقـمــه بر داغهای دست بـرادر صبـور باش تنها تویی و دشت پُـر از درد بیکسی در چشم بیحـیایی لشکـر صبور باش بر نیـزه میشود سر هفتاد و چند عشق زینب به زیر سایۀ یک سر صبور باش آن دم که چوب بر لب عطشان میزدند جان پـدر، به جان پیـمبر صبور باش
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کـنـار بـسـتـرت خواهی نخواهی دو چـشمم میرود امشب سیـاهی به این فـرقـی که مـانـنـدِ دلـم شد الــهــی یـــا الـــهــی یــا الـــهــی نگاهی که دلم بال و پرش ریخت بجای اشک، خون چشم ترش ریخت دلـم حـال یـتـیــمـی دارد امـشـب که سقفِ خانهاش روی سرش ریخت تو خوردی ضربت و دختر شکسته تو را این نه غـمِ مـادر شـکـسـته ندارد مـرهـمـی این فـرقِ زخمی شـبـیـهِ پـهـلـویی که در شکـسـته چِه سان بر تو دو چـشـمِ تـر ببندم چـگـونـه مـرهـمـی بـر سـر بندم به ایـنها بـنـد، خــونِ تـو نـیـایـد مـگـر بـا مـعـجــرِ مــادر بـبـنـدم هـمیـن که فـرقِ تو پـاشـیـد خندید هـمیـن که مـجـتـبی نـالـید خـنـدید تو از شیرِ خودت دادی به قـاتـل همیـنـکه شـیـرِ تو نـوشـید خـندید عوالم را همین که زد، بهم ریخت غمی این خانه را آمد بهم ریخت بـمـیـرد نـانـجـیـبـی که تـو را زد خـدایـا حـال مـا را بد بهم ریخت
: امتیاز
|
مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش کسی که آیـنۀ ذات کـبریـاست صفـاتش کسی که وحی به شوق کتابتش شده نازل که خطّ کـوفـی او بوده زینت کـلـماتش کسی که خطبۀ غرّاست واژه واژه سکوتش کسی که حجت بحث ولایت است زکاتش کسی که شیفـتۀ نامههای اوست بلاغت کسی که چشمۀ جوشان حکمت است دواتش علیست او که زمین مفتخر شده به حضورش علیست او که زمان معتبر شده به حیاتش علیست معنی حیّ علی الصلاة من و تو علی کسیست که میزان سنجش است صلاتش هرآنچه اشک به دامان چاه ریخت شبانه بدل به درّ نجـف شد یکـایک قـطراتش علی معادل عدل است آن عدالت دلخواه بگو به دهر که تنها علیست راه نجاتش
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
از فـرق تا ابرو ببین با سر چه کردند نامـردمـانِ کـوفـه با حـیـدر چه کردند
یــادم نـرفـتــه در مـیــانِ آتــش و دود سینه شکست از ضربِ میخِ در چه کردند
: امتیاز
|